در استانه 7ماهگی
پسر مهربونم هفته دیگه 7ماه از عمر گران بهات میگذره ومن و شما بیشتر از بیش به هم انس میگیریم و نمیتونیم دقیقه ایی بی هم تحمل کنیم تو شدی جزیی از وجود من و من از این بابت روزی خدا رو هزاران بار شکر میکنم که یه همچین فرشته ایی و در دامان من گذاشت پیشه خودم فکر میکنم که چه کار خوبی پیشه خدا انجام دادم که خدا تو رو به من داد پسرکم در این روزا دیگه غلطیدنت کامل شده و خودت میتونی دو سه دور پشت سر هم غلط بزنینی و دیگه نیازی به کمک من نداری تا شمارو به پشت برگردونم وقتی هم غلط میزنی میتونی یذره بیای جلو البته بیشتر دور خودت میچرخی و وقتی روی زمین میذارمت شروع میکنی به جنب و جوش و کلی از این ور به اونور میری و داری از کنترل خارج میشه و من و بابایی...
نویسنده :
ازاده
15:11