کسریکسری، تا این لحظه: 10 سال و 7 ماه و 4 روز سن داره

عشق مامان

بیماری شیشم

1393/4/27 14:31
نویسنده : ازاده
139 بازدید
اشتراک گذاری

سلام دردونه مامان

کسرا جونم اومدم از یک ماهه پیش برات بنویسم که من و بابایی و خیلی نگران کردی حدوده یک هفته تب شدید داشتیغمگینو من هر چی استامینوفون بهت میدادم فقط چند ساعت خوب بودی وقتی قطعش میکردم دوباره تب میکردی یک بارم دکتر بردمت که گفت ممکنه ماله دندونات باشه.توی این دوران رفتیم ایوان که اونام نظرشون این بود که دندونای به قول ننی قرص تو میخوای در بیاری که خیلی درد دارهغمگینالهی بمیرم که چقدر اذیت شدی و هیچی نمیخوردی و احساس میکردم لاغر شی البته وزنت پایین نیامده بود این یه حسه مادرانه بودچشمکاینم برات بگم که حسابی تو این دوران بغلی شدیشاکیوقتی خواستیم از ایوان برگردیم دیدم که صورتت پر جوش شده اول فکر کردم ماله بوسه زیاد اخه خیلی پوستت حساسه سریع قرمز میشه و جوش میزنی ولی فردای اون روز کله بدنت جوش زد من خیلی ترسیده بودم که نکنه سرخک گرفته باشیگریهسریع بردیمت دکتر و اقای دکتر گفت بیماری شیشم گرفتیتعجبیه چیزی مثل سرخک و سرخجه ولی خدارو شکر خیلی خفیفتر از اونا.اقای دکتر گفت طوله درمانش بین 3روز تا یک هفته اس که خدارو شکر 3روزه خبه خوب شدی و اشتهاتم برگشت البته با کمک مادر جون و خاله الی که حسابی واست زحمت کشیدن بوس

راستی تازگیا میبرمت پارک نزدیک خونه پدر جونینا و حسابی تاب بازی میکنی قربونت برممحبتکسرا حونم نمیدونی چقدر دوست داشتم که ببرمت پارک وقتی حامله بودم همیشه به خدا میگفتم که کی نینی من دنیا میاد و بزرگ میشه که سه تایی بریم پارک و شاهد خندهات و بازی کردنات بشم از خدای مهربونم تشکر میکنم که یه باره دیگه طمع چیزایی که عاشقشون هستم و بهم چشاندمحبتپسر خوشگلم نمیدونی که چقدرعاشق بچه ها هستی و دوست داری ساعت ها باهاشون بازی کنی دیگه عصرها طاقتت تو خونه نمیگیره و هش دوست داری بریم بیرون.البته بابایی برات توی پارکینگ تاب وصل کرده ولی دوست داری بری پارک قربونه پسر اجتماعیم برمبوس

 

 
پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)

niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به عشق مامان می باشد