روزمرگی
سلام نفسم سلام عشقم
ببخش پسرم که دیر به دیر میام اینجا رو سروسامون میدم البته یکی از علتاش خوده جنابعالی هستی که تمام وقته مامان و پر کردی
جونم برات بگه که این روزا حسابی شیطون شدی و دوست داری همه جا سرک بکشی و تو کاره همه فضولی کنیتوی سینه خیز رفتن حسابی ماهر شدی و کم کم داری روی اینکه خودت بشینی کار میکنی که اونم از این روزا یاد میگیری.وقتی خونه خودمون هستیم معمولا بین ساعت10 تا11/30 صبح از خواب بیدار میشیم و تو صبحونتومیخوری و بعدش باید بشینم باهات بازی کنم و یا تو رو روی صندلی غذات میزارم و من توی اشپزخونه مشغوله کار میشم و تو هم با تعجب نگای دستام میکنی که من دارم چیکار میکنم و معمولا بین ساعت1تا2/30دوباره یه چرت میزنی که البته بعضی موقع ها این چرت به 2ساعت طول میکشهبه خاط این که خونمون خیلی ساکته و تو هم عادت به ساکتی کردی وقتی هم بیدار میشه ناهار تو نوشه جان میکنی و با بابایی شروع به بازی میکنی عصرا هم معولا دوست داری بری بیرون و وقتی من حاظر میشم سریع میپری تو بغلم و خوشحال که میخوایم بریم بیرون بعد اظهر ها هم بین ساعت6تا7/30هم دوباره یه چرته دیگه ایی میزنی و دیگه نمیخوابی تا 11/30شب ولی وقتی میریم خونه پدر جونینا بزور باید بخوابونیمت چون همش دوست داری بازی کنی تازگیا خاله الی شما رو میزاره تو کالسکه و توی حیاط شما رو میگردونه تا شما کم کم خوابت ببرهمعمولا دو روز در هفته میایم خونه پدر جون تا شما حسابی بازی کنی
یکی دیگه از کاراتم اینه که داری کم کم به وسایل تزیینی مامان دست میزنی و مامان باید اونارو بردارهدوست داری از توی میز رد شی با اینکه بری زیره میز یکی دیگه از الایقت سیم هستش هر جا سیم ببینی تند تند میری براش و سریع شروع به خوردنش میکنه خلاصه بگم برات عاشق چیزای کثیفی
تازگیا صداهای جالب مردونه ایی از خودت در میاری مثل اووووووووه یااممم..تیییس.....
اینم از شیطنتات
این عروسکه ماله مامانه که تو خیلی دوسش داری و اسمش و گذاشتیم داداشیهمه جا دستشو میگیری
وقتی باخاله میری تو حیاط اینطوری برمیگردی
همیشه بعد غذا خوردن این شکلی میشی