یک سالگی
سلام زندگیم سلام دردونه مامان
کسرا جونم یکسال گذشت و تو یک ساله پا به زندگی من و بابایی گذاشتی و دنیای من و بابایی رنگین کردی.یکساله طعم پدر و مادر شدن و کشیدم و پی پردیم که بالاترین لذت دنیاسکسرای مامان از وقتی تو رادارم یدم به همه چیز عوض شده اصلا انگار ادمه دیگه ایی شدم کامل دلواپسیایی که مادرم برای من داشت الان من برای تو دارم..شبا وقتی کنارم میخوابی فقط چند دقیقه بهت زل میزنم و لذت میبرم از وجدت .همیشه بوی تنت و استشمام میکنم که یکی از بهترین بوهاس
کسرا جونم تولد یکسالگیتو روزه 25مهر گرفتیم چون جمعه بود و همه میتونستن بیان ولی هوا خیلی سرد شده بود که همش استرس داشتم مراسمت بد برگزار شه که خداروشکر همه خیلی راضی بودن
خاله الی و لیلا و عمه فرشته خیلی واست زحمت کشیدن که انشاالله واسشون جبران کنیم دیگه به حاشیه نمیپردازم چون بحث برای حاشیه زیاده میرم سراصلی کاری عکسا..مادر ببخش کیفیت عکسا اصلا خوب نیست چون واقعا وقت عکس گرفتن نداشتم البته بعضی عکسا از روی عکس گرفته شده
اینم بیستکویت هایی که حاصل دسترنج من و خاله الی که متاسفانه نایلکس روش خرابش کرده